وای اگه خون سیاوش ، دامنه شبو بگیره
اگه باز به زخم رستم ، سهراب قصه بمیره
(سهراب قصه بمیره)
وای اگه درفش کاوه ، بشه باز خنجر ضحاک
اگه باز از تخت جمشید ، خسرویی بیفته رو خاک
وای اگه کمون آرش بشکنه به دسته کینه
وای اگه دوباره شیرین مرگه فرهاد و ببینه
دیگه از غرور این خاک ، چی میمونه چی میمونه؟
واسه بچه های البرز ، چه کسی قصه میخونه؟
کاشکی از بغض دماوند ، خون نشه قلب ستاره
کاش نیاد روزی که مهتاب ، توی کوچه پا نذاره
کاشکی از چشمای مجنون ، خواب لیلی رو نگیرن
کاش فرشته با یه عاشق ، توی آسمون نمیرن
(توی آسمون نمیرن)
وای اگه کمون آرش بشکنه به دسته کینه
وای اگه دوباره شیرین مرگ فرهاد رو ببینه
دیگه از غرور این خاک ، چی میمونه چی میمونه؟
واسه بچه های البرز ، چه کسی قصه میخونه؟
غم سردارای جنگل ، به دل خزر میمونه
دوباره خروش کارون، قلب شب رو میسوزونه
چشمای معصوم زرتشت از یاد ارس نمیره
قلعه ها میریزن اما ،بغض بابک نمیمیره
دیگه از غرور این خاک ، چی میمونه چی میمونه؟
واسه بچه های البرز ، چه کسی قصه میخونه؟
نظرات
نظر بگذارید